Dell Neveshte hay ye dokhtar
Dell Neveshte hay ye dokhtar

Dell Neveshte hay ye dokhtar


مثله همیشه یه روز سرد دیگه...❄
هدستمو میذارم تو گوشم...
کلاه سوییشرتمو میکشم جلو..قدمای بلند و آروم..سرم پایین... یاد روزایی میُفتم که محکم بغلم میکردی ..
حالا هیچکی نیست این بغضو بفهمه..
حالا هیچکی نیست دستمو بگیره..
کسی نیست بغلم کنه بگه گریه کن... صدای خنده هات یادم میاد خوشگلم..
گفتم و خندیدی دوباره یادته؟
زیرِ بارون خیس شدیم و برات مهم نبود..
میگفتی به اندازه کافی عشقم گرمه... مث یک مرد بغضمو قورت میدم..
مث یک مرد راه میرم...
گاهی فک میکنم مگه این قلب چقد طاقت داره؟
اصلا قلبی هم مگه مونده؟

شدم یه آدم عصبی و بی اعصاب که کسی حتی نزدیکشم نمیشه..
شدم کسی که نه چیزی داغونش میکنه نه چیزی خوشحالش میکنه... یادته روزی که به خاطر دیدنت کارم به بیمارستان کشید؟
یادته قطره های خونو؟
یادته به خاطرت با چشام مرگو دیدم؟

به جا آروم کردنم یه نخ سیگار دادی بِم گفتی بکش؟
مگه آرومم میکنه لعنتی؟
وقتی هنوز طعم لبات یادمه...
یادته چه بی رحمانه تنهام گذاشتی؟
شاید از اولشم ماله من نبودی... آخه لعنتی تو که رفتی خاطراتتم بردار..
این خاطراتت دارن خاکسترم میکنن...
چون کسی یه آدمی مثل منو دیگه نمیخواد...
کسی دیگه یه قلب شکسته رو نمیخواد..
بیا عشقم...
تو که شکستیش..
خورده هاشم جم کن..
ببر..
خواهش میکنم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.