Dell Neveshte hay ye dokhtar
Dell Neveshte hay ye dokhtar

Dell Neveshte hay ye dokhtar

دلم. . ڪَسی رومیخاد ڪه... وَقتی بهش میگَم خُدافِظ نگه بای; بگـــہ چـــہ مرگتـــہ باز روانی?¿ من دوستت دارَم فڪر ڪَردی به این راحتیا وِلِت میڪُنم ?¿ دلم ڪَسی رومیخادڪه درڪَم ڪُنه نـــہ ترڪَم! دلم ڪَسی رومیخادتا بفهمـــہ ڪَسی میخوادرابطمونو خَراب ڪُنه بگـــہ اون بامَن تو أعصابتو خورد نڪُن! دلم ڪَسے رو میخادڪه وقتے باش قَهرم اس بده ببین قَهری قَهر باش ولے میڪُشَمت اَگه حَواست به مَن نَباشه،اُفتاد؟؟
دلم ڪَسی رومیخاد ڪه وَقتی باهاش دعوام میشہ شَب بگـــہ تا آشتی نَڪردی نمیخوابی،مفهومه؟؟
دلم کسی رو میخاد که نگه همینه که هست! که نگه هر جور راحتی! بعضی وَقتا قَهر نمیڪنی ڪه بری... قَهر میڪنی تا ببینی چقدر واسـه طَرَفت اَرزش داری


. . .....
هوای ناراحتی ""دخترا""روداشته باشید.…… َ
~
دخترا مثل شما پسرا نمیتونن تا دلشون گرفت زنگ بزنن دوست و رفیقاشونو جمع کنن برن دور دور... َ
~
مثل شما پسرا نمیتونن تا با کسى دعواشون میشه قهر کنن از خونه برن بیرون... َ
~
نمیتونن وقتى عصبانى میشن بزنن یه چیزى رو بشکنن . بعدم بگن پسره.. حق داره.. َ
~
نمیتونن داد بزنن... نمیتونن بگن از چى ناراحتن... َ
~
آره عزیزم... دخترا وقتى غمگینن خودشونو حبس میکنن تو اتاق... َ
~
از تمام دنیا خودشونو دور میکنن... َ
~
دخترا چیزى ندارن که با اون خودشونو آروم کنن... َ
َ ~~~تنها تکیه گاهشون بالشتشونه... َ
َ ~سر میذارن روشو بى صدا اشک میریزن.... َ
َ ~~~تنها همدمشون اهنگای غمگین توی گوشیشون میشه و قطره های اشکاشون شاهده بغض و تنهاییشونه
َ
َ ~~~~ دختری که تنها میشه یعنی قید همه چی رو میزنه حتی احساسش.... َ
~~~~ «
تنهام نذار» سخت ترین جمله ایه که یه دختر میتونه به زبون میاره...... َ
دختر بودن حرمت داره,درکش کنین.

دخـــــــــترے که لآیــــــــــ ــــــــــڪ خورزیآدداره...
.
کسیــــــــــو نداره بہــــــــــ ــــــــــش گیــــــــــربده ڪه چرا ایــــــــــنقدرفرنددارے
....
.
دختــــــــــری ڪه همش آنلآینہ تنہاس
...
.
کسیــــــــــونداره ڪه باهاشــــــــــ بیرون بره
....
.
دختــــــــــرے ڪہ پست زیــــــــــادمیذاره حرف تودلــــــــــش زیاده
...
.
اما گوشے نیسٺ ڪہ حــــــــــرفاشوبشنوه
...
.
اینجورے خودشو خالــــــــــی میڪنہ
....
.
اگہ قدرتــــــــــشودارے درڪــــــــــ ڪُن


خیلی قشنگه بخونید

17سالمه! من ادمى بودم که به هیچکس تا همین   
شش ماه پیش دل نبستم!
به طور اتفاقى یکى از اشناهاى دوستمو که اسمش امیر بودو میشناختم!
بعضى وقتا میدیدمش اما اصلا ازش خوشم
نمیومد! تا اینکه بعد چندوقت توى نت پیداش کردم! و کاش هیچوقت جوابشو توى چت نمیدادم!
کم کم خیلى باهم جور شدیم!
اوایل مثل دادشم بود حتى داداش صداش میکردم! اما بعد گفت که دوست نداره منم دیگه بهش نگفتم! اونقد باهم راحت بودیم که همه چیزو به من میگفت و منم در همه صورت باهاش بودم!
تا اینکه یه روز گفت دوست دختر گرفتم بالاخره...
بالاخره(یه مدت بود با کسى نبود) ! من اول خیلى عادى گفتم ا چه خوب اما بعد... بعد چند وقت احساس کردم
نه نمیتونم با این احساس که نمیدونم چیه کنار بیام!
یه روز رفتیم بیرونو به طور کاملا ناگهانى بوسش کردم و اونم همراهى کرد! بعد از اون روز من دیگه مثل قبل نبودم!! با خیلیا بودم اما اون احساس.... رفته رفته از بودنش خوشحال و از نبودنش دنیا رو سرم خراب میشد! وقتى با کسى میدیدمش دیوونه میشدم اما خب من خیلى خود دارم!
خلاصه بعد چند وقت نمیدونم کى بهش گفت که من دوسش
دارم! اول انکار کردم اما وقتى دیدم که کى این حرفو زده میخواستم بمیرم! صمیمى ترین دوستم! با اینکه حس منو اون میدونست باهاش دوست شد! و همه چیو به امیر گفت!
اون لحظه تنها کارى که کردم فقط دویدم! نمیدونستم کجا
دارم میرم! فقط میدویدم! یه دفعه خوردم به یه ماشینو دیگه
هیچى نفهمیدم!
وقتى بیدار شدم همه جا سفید بود! فکر کردم مردم اما صداى
مامانمو که شنیدم فهمیدم نه نمردم! فهمیدم امیر دنبالم کرده و
وقتى ماشین زده بهم اون اوردم بیمارستان!یه ماه و نیم تو کما بودم!
خود امیر بیرون نشسته بود! من به هواى سر درد
دکترو خواستم! وقتى اومد بهش گفتم که به همه بگه من حافظمو از دست دادم! قیافه امیرم داغون شد وقتى دکتر بهش گفت!
به مامانم یه چشمک زدم که یعنى من خوبم! چون از همون اول از همه چى خبر داشت! بعد رفت بیرونو امیر بعد چند دیقه با قیافه ترکیده اومد تو! من اونقدر سرد نگاهش کردم که گریش گرفت!
یه دفه نشست رو زمینو فقط زار میزد! من با اینکه تو قلبم آشوب بود اما کارى نتونستم بکنم!
امیر میگفت که همیشه دوستم داشته اما نگفته! پرستارا اومدن ببرنش! نمیتونستم چیزى بگم چون من
اونو نمیشناختم! کاش میگفتم امیر وایسا من فراموشى نگرفتم
اما ... آخرین نگاه امیرم، عشقم، زندگیمو دیدم! اما
نمیدونستم
که یه رب بعد امیر من بخاطره سکته قلبى براى همیشه از
پیشم میره